بلوچستان

آماده برای هر کار قانونی

بلوچستان

آماده برای هر کار قانونی

چابهار شهر زیبای بهار

چابهار شهر زیبای بهار

دهکده صیادی تیس در ضلع شرقی و در محدوده منطقه آزاد، در فاصله 9 کیلومتری شمال شهر چابهار قرار گرفته است. قدمت آن به 2500 سال قبل می‌رسد و در کتاب‌های فتوحات اسکندر مقدونی به عنوان «تیز» مشهور بوده و به مرور زمان به تیس تبدیل شده است.

روستای تیس

تیس قبلاً بندر تجاری فعالی بوده که به وسیله مغول‌ها ویران شده است. در دهکده تیس هنوز هم بعضی از آثار ویرانی‌ها برجای مانده است. این روستا پس از چابهار و کنارک، پرجمعیت‌ترین و آبادترین منطقه نوار ساحلی بلوچستان محسوب می‌شود.

چابهار شهر زیبای بهار

توضیحات بیشتر در ادامه مطلب

قلعه پرتقالی‌ها

این بنای تاریخی قبل از پاسگاه انتظامی، روبروی جاده تیس، بر روی تپه‌ای در 9 کیلومتری چابهار قرار دارد و مشرف بر خلیج چابهار، روستا و بندر صیادی تیس است. این قلعه دارای حصاربند قلعه و دو برج است که در محوطه‌ای به طول 54 و عرض 26 متر ساخته شده است. در ورودی آن که در حال حاضر قسمتی از سردر و طاق‌های جانبی‌اش باقی مانده، دارای هشتی وسیعی است که در قسمت شمال شرق قلعه قرار دارد. این قلعه یکی از مستحکم‌ترین قلعه‌های بلوچستان است و در جوار آن، کوهی موسوم به «فیل‌بند» واقع شده است.

چابهار شهر زیبای بهار

امامزاده سید غلام رسول

در حاشیه شرقی چابهار، بعد از میدان شیلات‌، بنای گنبددار سفید رنگی با قامتی بلند به سبک معماری هندی جلب‌نظر می‌کند، که قدمت آن به دوران تیموری می‌رسد. این بنا، مدفن یکی از سادات به نام سید غلام رسول است.

تالاب لیپار

بعد از روستای رمین در 15 کیلومتری چابهار، در مسیر جاده ساحلی چابهار ـ گواتر، تنگه‌ای صخره‌ای مشرف به دره‌ای سرسبز و زیبا قرار دارد که از بالای آن روستای لیپار در میان سبزه‌زارها پیداست. در میان دو کوه که فاصله چندانی با هم ندارند، آب‌بندی ایجاد شده که آبهای سرگردان اطراف را در خود جمع کرده و به آبگیری به طول 14 کیلومتر تبدیل شده است. در این آبگیر انواع بوته‌ها و درخچه‌های «گز» و «چش» با چشم‌اندازی زیبا، منطقه‌ای بکر که اکوسیستمی خاص را به وجود آورده است. پرندگانی چون چنگر، فلامینگو، کشیم، حواصیل‌های سفید و خاکستری، طاووسکن، باقرقره، تیهو، جیرفتی، عقاب دشتی، خوتکا و دلینجه زیبایی زایدالوصفی در منطقه به وجود آورده‌اند.

چابهار شهر زیبای بهار

ساحل صخره‌ای

در کناره‌های دریای‌عمان و در قسمت جنوبی شهرستان چابهار،‌صخره‌های بزرگی در اثر پیشروی آب دریا و فرسایش سنگ‌های رسوبی به وجود آمده که چشم‌انداز زیبایی را تشکیل داده است. این بخش از سواحل را به خصوص در هنگام غروب آفتاب می‌توان به عنوان یکی از دیدنی‌ترین سواحل جنوبی ایران نام برد، زیرا با دیواره‌های صخره‌ای و مناظر دلنشین مانند آکواریومی طبیعی با انواع ماهی‌ها و زمین هموار،‌ بینندگان را به شگفتی و تحسین وا می‌دارد.

چابهار شهر زیبای بهار

آلاچیق‌های ساحلی تیس

این آلاچیق‌ها در پلاژ کنار ساحل خلیج چابهار، در مسیر جاده کنارک ـ‌ چابهار است و در 9 کیلومتری چابهار واقع شده‌اند و به وسیله جاده ساحلی آسفالته به جاده اصلی متصل می‌شود. این مکان، تفریحگاهی با چشم‌انداز مناسب برای گردشگران محسوب می‌شود و با غذاخوری و چایخانه آماده پذیرایی از مسافران است.

گل افشان

در شمال غرب چابهار و در 20کیلومتری روستای کهیر در دشت وسیعی به همین نام که در مسیر جاده تنگ ـ‌ گانگ واقع شده است، پدیده?‌ طبیعی گل‌فشان وجود دارد که نام محلی آن «بولوبولو» است. این پدیده با پرتاب گل و همراه با متساعد شدن گاز از اعماق زمین، نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند. این گل‌فشان در سالیان متمادی با پرتاب گل به اطراف خود، تپه‌ای بوجود آورده است که هیچ‌گونه‌ای از گیاهان در آن رشد و نمو نمی‌کند.

چابهار شهر زیبای بهار

تمساح پوزه کوتاه

تمساح (کروکودیل) پوزه کوتاه، برجسته‌ترین موجود حیات‌وحش منطقه آزاد چابهار است که به طور طبیعی در این منطقه زندگی می‌کند. زیستگاه اصلی این تمساح که به نام محلی، «گاندو» خوانده می‌شود، حدود 380 هزار هکتار مساحت دارد که بخشی از آن در چابهار و بخش دیگری نیز در شهرستان ایرانشهر قرار دارد.

هم اکنون طرحی به نام گاندو در این مناطق در دست اجرا است تا برای نخستین بار در کشور، تمساح پوزه کوتاه،‌ حفظ و تکثیر شود. این نوع تمساح از نادرترین انواع تمساح در جهان است که در رودخانه‌های سرباز و باهوکلات زندگی می‌کند.

بیشتر این تمساح‌ها در برکه‌های میان راسک و باهوکلات و باتلاق‌های دالگان و کلانی متمرکز هستند و تنها تمساح ایران است که دارای ارزش ملی و بین‌المللی است. طول این جانور تا 4 متر می‌رسد و در حدود نیمی از کل بدن آن را دم قوی این حیوان تشکیل می‌دهد.

ایا فرهنگ بلوچی از بین خواهد رفت؟

ایا فرهنگ بلوچی از بین خواهد رفت؟

ناکو، ترو: پیر ، کهنه و عقب مانده


دائی، عمو و خاله: مدرن و پیشرفته!؟


آخ که دلم ریخت چون برادرزاده ام مرا "ناکو" صدا کرد! نمیدانم مگر پیر شده ام که بالاچ جان مرا ناکوخطاب کرد؟ . مثل اینکه واقعا پیر شده ام. نه اینجوری نیست! این بچه ها هنوز متوجه نیستند که من پیر نیستم. آخه قربونتون برم بالاچ جان عزیز دلم، مرا "ناکو" نگو- به من "عمو" بگو. مثل اینکه دیگر دارد بدتر میشود چون خواهرزاده کوچکم مرا "کاکا"صدا میزند هانی جان من دائی ات هستم. نمیخواهم ار این به بعد به من ناکو بگوئی ها... من البته تنها نیستم شنیدم که طفلکی خواهر کوچکم را هم "ترو" صدا کردند. آخه فدای اون چشاتون برم مگه عمه ناز نازی شما و خاله مهربونتون پیر شده که او را "ترو" صدا می زنید. طفلکی فکرمیکنه که پیرزن شده و ناراحت میشه. به من قول بدهید که از این به بعد مثل بچه های خوب کلمات خوبی چون عمو و خاله و دائی و داداش و آبجی به کار ببرید. آفرین به شما...

خوانندگان عزیز بلوچی نام و نشان- حتما شما هم موضوعاتی نظیر این را شنیده اید. البته در این میان من نوعی مقصر نیستم. فقط می خواهم به این امر بیندیشید که چرا اینگونه است. مگر نه این است که ناکو همان عمو و دائی است و ترو همان خاله و عمه. چه اشکالی دارد که کما فی السابق مثل بزرگترهایمان کلمات و عبارات زبان شیرین بلوچی را به کار ببریم؟ آیا حیف نیست که عبارات پارسی و اردو عربی و انگلیسی را جایگزین عبارات، نامها و اصطلاحات زبان مادری مان کنیم؟

دوستان و برادران و خواهران عزیزم- من نمیگویم که بلوچی از دیگر زبانها بهتر و بالاتر است، اما بایستی این اعتماد به نفس را داشته باشیم که خودمان را از مردم و زبانهای دیگر کمتر ندانیم. در عین حال، نبایستی نسبت به فراگیری زبانهای دیگر همچون فارسی و اردو و عربی و انگلیسی و دیگر زبانها تعصب داشته باشیم. البته لازم است که آن زبانها را یاد بگیریم. اگر کلمات تکنیکی خاصی در بلوچی نداشته باشیم حتما و بدون تعصب از آن زبانها عاریه بگیریم. اما از زمانیکه بلوچ و بلوچی بوده است ما همیشه "ناکو" و "ترو" و "برات/ براس" داشته ایم و وظیفه ماست که بدون تعصب از این کلمات و نسبتها استفاده کنیم و به فرزندانمان خاطرنشان سازیم که این نسبتها و عبارات نغز و شیرین بلوچی را به کار گیرند. چه بخواهیم وچه نخواهیم ما "بلوچ" هستیم و نباید خجالت بکشیم. بر عکس، بر آن باشیم که نه تنها دیگر زبانها را بخوانیم و یاد بگیریم، بلکه در یادگیری و غنا وشکو فائی فرهنگ و زبان بلوچی تا حد توانمان عمل کنیم. از مسئولین امر هم بخواهیم که این امرمهم را جدی بگیرند، چون نابودی یک زبان در واقع مرگ یک ملت است. کاربرد و رشد زبان بلوچی نه تنها واپسگرائی نیست، بلکه عین شکوفائی و پیشرفت است.


بلوچی مئی وتی شهدئین زبان انت!

برداشت هندوانه

برداشت هندوانه در جنوب بلوچستان - زرآباد

برداشت هندوانه در جنوب بلوچستان - زرآباد

+ نوشته شده در جمعه نهم دی 1390ساعت 1:1 PM توس

جغرافیای بلوچستان

جغرافیای بلوچستان

 

بلوچستان با وسعتی حدود ۵۰۰/۱۸۷ کیلومتر مربع، ۴/۱۱ درصد از مساحت کل کشور را تشکیل داده و از پهناورترین استان ایران می‌باشد، که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خط استوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین بلوچستان‌های کشور است. بلوچستان از شمال به خراسان و کشور افغانستان، از شرق به ایالت بلوچستان و نیمروز درافغانستان ، از جنوب به دریای مکران (عمان) و از مغرب به ‌ کرمان و هرمزگان محدود می‌شود.

شمال بلوچستان(سیستان و بلوچستان) ، نگینی است برآمده از آبرفت‌های رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشته بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح زابل (سیستان) خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت زابل که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

جنوب بلوچستان

جنوب بلوچستان نیز صدفی است که وسعت متنوع اش را با دریای مکران (عمان) گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی بلوچستان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از بلوچستان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است (۱). با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه بلوچستان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، می‌باشد (۲). از لحاظ تقسیمات کشوری - بلوچستان دارای ۸ شهرستان، ۳۲ بخش، ۳۰ شهر، ۹۴ دهستان و حدود ۶۳۰۰ آبادی می‌باشد.

منابع طبیعی

وسعت بلوچستان و تنوع آب و هوایی ،موجب بروز تنوع در پوشش گیاهی و غنای منابع طبیعی تجدید شونده گردیده‌است. حدود ۵۵ درصد از کل مساحت بلوچستان معادل ۰۰۰/۲۵۰/۱۰ هکتار را مراتع در برگرفته‌است که ۳۰۰ هزار هکتار مراتع خوب، ۷۵۰ هزار هکتار مراتع متوسط و ۲/۹ میلیون هکتار مراتع فقیر و خیلی فقیر می‌باشد. وجود تالاب هامون و امکان تولید علوفه نی و بونی در سطح ۰۰۰/۱۵۰ هکتار با تولید متوسط حداقل ۶ تن در هکتار علوفه خشک (در مواقع غیر خشکسالی) از سرمایه‌های مهم منطقه به شمار می‌رود. در بلوچستان بیش از ۱۲۰۰ گونه گیاهی که حدود ۷۰ گونه آن دارای ارزش دارویی و صنعتی می‌باشد شناخته شده‌است. از جمله می‌توان گونه‌های کهور، کنار، بنه، بادام، جش و گز روغن را نام برد. مساحت جنگل‌های بلوچستان که عمدتاً نیمه متراکم و کم تراکم هستند قریب به یک میلیون هکتار می‌باشد. همچنین حدود ۳/۶ میلیون هکتار را بیابان و شنزار در بر گرفته‌است.

تصاویری از بلوچستان

 

تاریخ بلوچ

مردم بلوچ یکی از اقوام ایرانی‌تبار ساکن در پاکستان، ایران، و افغانستان هستند. مردم بلوچ به زبان بلوچی سخن می‌گویند، که یکی از زبان‌های شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی است. بیشتر مردم بلوچ، مسلمان اهل سنت هستند. بلوچستان در قدیم به دو قسمت "سرحد" و "مکران" تشکیل شده بوده است که لهجه بلوچی در قویت سر حدی کمی غلیظ تر از لهجه مکرانی هست.

برخی منابع جمعیت مردم بلوچ را در حدود ۱۵ میلیون تن برآورد کرده اند. که به طور تخمینی ۱۰ میلیون تن در پاکستان، ۳ میلیون تن در ایران۵۰۰٬۰۰۰ نفر در افغانستان، ۴۳۴ هزار تن در عمان، ۲۰۰ هزار تن در امارات، و سایر آنان در هند ،تاجیکستان، ترکمنستان، زنگبار و دیگر کشورها زندگی می‌کنند. همچنین برخی دیگر از منابع جمعیت بلوچ‌ها را ۲۰ میلیون تن تخمین زده اند

نخستین ظهور بلوچان در آثار تاریخی در کتاب حدودالعالم (۹۸۲م/۳۷۲ق) و نیز در مقدسی (حدود ۹۸۵/م/۳۷۵ق) با نام بلوص است. در شاهنامه ذکر مسکن این قوم در حدود شمال خراسان امروزی آمده‌است. در کتابهای جغرافیائی از این قوم (همراه با طایفه کوچ - یا قفص) در حدود کرمان یاد می‌شود. پس از آن بر اثر عوامل تاریخی این قوم به کناره‌های دریای عمان رسیده و در همانجا اقامت کردند

سرزمین مردم بلوچ، معروف به بلوچستان است که میان کشورهای پاکستان، ایران، و افغانستان و همجوار با دریای مکران تقسیم شده‌است. بیشتر مردم بلوچ در ایالت بلوچستان پاکستان، استان سیستان و بلوچستان ایران، و استان‌های قندهار و نیمروز افغانستان زندگی می‌کنند. جمعیت زیادی از بلوچهای ایران نیز در کرمان(نرماشیر ، ریگان ، فهرج ، قلعه گنج ، منوجان و کهنوج )، خراسان( نهبندان و سرخس )، هرمزگان( جاسک و بشاگرد )، لارستان، و سیستان زندگی می‌کنند. همچنین بلوچها در کشورهای عربی (به ویژه عمان و امارات) و جنوب غربی پنجاب کراچی سکونت دارند. بعضی مهاجران بلوچ در جستجوی کار و کسب معاش، به گرگان و حتی ترکمنستان و زنگبارتانزانیاهم رفته‌اند و در آن نواحی ساکن شده‌اند.

در یک دوره از تاریخ حکومت بلوچستان در دست سه گروه بود: بارکزهی میرلاشاری، مبارکی

  • حکومت‌های ایرانشهر، بمپور، در دست اقوام بارکزایی ولاشاردر دست میرلاشاری، مبارکی و نیکشهرسعیدی,بلیده‌ای ,فنوج و بنت و مسکوتان در دست شیرانی بوده است.
  • قبل از حکومت سید خان شیرانی در بمپور حکومت بمپور به دست "ملک ها" بوده است که وی داماد آخرین حاکم ملک بوده و پس از فوت وی متصرفاتش را بهمراه تنها باجناقش مهراب خان بارکزیی تقسیم می‌نمایند و بمپور سهم شیرانی‌ها و پهره و ایرانشهر سهم بارکزایی‌ها می‌شود
  • حکومت بخش جنوب غربی بلوچستان ایران در دست خانهای سرباز بود که شامل قبیله‌های ملازهی-بارکزائی-بزرگزاده می باشد.

ویژگی های قوم بلوچ متمایز گننده:پناهنده پذیری-قول و قرار -مهمان داری-حشر و مدد -بجار -دیوّان و....

سوزن‌دوزی از جمله آثار فرهنگی و محصولات هنری زنان بلوچ است

پژوهش‌گران بر این باورند که آریاییها در روزگاری بسیار کهن در دشت پامیر، آسیای میانه، ارمنستان، ارتفاعات کارپات، ساحل‌های رود دانوب پایین، آلمان، اسکاندیناوی و به‌بیان دیگر در شمال اروپا و آسیا زندگی می‌کرده‌اند. بعدها یعنی حدود ۴۰۰۰سال پیش از میلاد، در اثر زیادشدن جمعیت و یا برخی علت‌های دیگر، از این سرزمین‌ها به‌مهاجرت پرداخته و هر دسته از آنان به‌جانبی رهسپار شده و در آن اقامت گزیدند. گروهی از این قبیله‌ها از راه خوارزم به‌سوی بلخ و پیرامون آن سرازیر شده و در حدود شرقی و شمال‌شرقی ایران کنونی ساکن گردید. بعدها همین گروه به‌سوی غرب پیش آمد و به‌شعب و قبایل گوناگون بخش شدند. شاهان هخامنشی، بخش اعظم این سرزمین‌ها و اقوامی را که در آن زندگی می‌کرده‌اند به زیر فرمان خود درآوردند. در برخی از کتیبه‌های داریوش از جمله کتیبهٔ بیستون که در آغاز سال ۵۲۰ پیش از زایش یه‌فرمان وی در صخره‌ای از کوه بیستون کنده شده از ایالت‌های ۲۳گانهٔ هخامنشی از جمله ماکا (بلوچستان) نام برده شده است بی‌تردید قوم سخت‌کوش بلوچ نیز از همین اقوام آریایی جدا شده و پس از گذشتن از بخش‌های شمالی به‌ناحیهٔ جنوب آمده است. در این مورد نزدیکی زبان بلوچی به زبان باستانی اقوام مادی، موید این نظر است. با توجه به بررسی و اندازه‌گیری‌های انجام شده توسط دانشمندان نژادشناس از درازای بدن همهٔ طوایف و قبایل از جمله مردم بلوچستان، آشکار شده است که مشخصات نژادی بلوچ‌ها و آریاییان کاملاً شبیه و یکسان بوده و درنتیجه قوم بلوچ، ایرانی نژاد و همانند کُرد، لُر، فارس، آذری، تاجیک و... شعبه‌ای از نژاد آریایی ایران می‌باشند. تاثیرگذاری فرهنگ بلوچستان بر دیگر ملل دنیا: به دلیل همجوار بودن بلوچستان با کشورهای پاکستان و هند و افغانستان و اینکه بخش اعظم پاکستان و. افغانستان در روزگار قدیم متعلق به بلوچستان بوده است فرهنگ و اداب و رسوم بلوچستان تاثیر زیادی بر این سه کشور و کشورهای دیگر گذاشته است. از همان زمان که اشرف افغان قصد گریختن به افغانستان داشت و بدست یکی از سرداران بلوچ در کوههای تفتان کشته شد سپس نادر شاه حکومت را بدست گرفت و برای حمله به هند از بلوچها کمک طلبید و سپاه عظیمی از بلوچها و سواران بلوچ تشکیل داد که منجر به فتح هند گشت و همین موجب تاثیر فرهنگ بلوچستان بر هند بود. در گویشهای هندی و افغانی از واگان بلوچی و ترکیبهای وصفی بلوچی استفاده می‌شود و فرهنگ هند و پاکستان نزدیک به فرهنگ بلوچستان است. پرچم بلوچستان: ایالت بلوچستان پاکستان که منطقه خودمختاری در کشور پاکستان است دارای پرچمی متعلق به بلوچستان است. گدروزیا مکانی که بیش از پنج هزار سال قدمت دارد. گدروزی (به یونانی: گدروزیا)، نامی که یونانیان به بلوچستان می‌داده‌اند. هرودت تاریخ‌دان یونانی گدروزی را یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان برشمرده است. بلوچ مردم بلوچ یکی از اقوام ایرانی‌تبار ساکن در پاکستان، ایران، و افغانستان هستند. مردم بلوچ به زبان بلوچی سخن می‌گویند، که یکی از زبان‌های شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی است. بیشتر مردم بلوچ، مسلمان اهل سنت هستند. جمعیت مردم بلوچ در حدود ۱۵ میلیون تن براورد شده‌است. که به طور تخمینی۱۰میلیون تن در پاکستان، ۳ میلیون تن در ایران، ۵۰۰ هزار تن در افغانستان، ۴۱۰ هزار تن در عمان، ۲۰۰ هزار تن در امارات، و سایر آنان در دیگر کشورهای مثل هند ، ترکمنستان ، تانزانیا،اروپا و آمریکا زندگی می‌کنند. نخستین ظهور بلوچان در آثار تاریخی در کتاب حدودالعالم (۹۸۲م/۳۷۲ق) و نیز در مقدسی (حدود ۹۸۵/م/۳۷۵ق) با نام بلوص است. در شاهنامه ذکر مسکن این قوم در حدود شمال خراسان امروزی آمده‌است. در کتابهای جغرافیائی از این قوم ایرانی (همراه با طایفه کوچ - یا قفص) در حدود کرمان یاد می‌شود. پس از آن بر اثر عوامل تاریخی این قوم بلوچ به کناره‌های دریای عمان رسیده و در همانجا اقامت کردند. بلوچ اصیل ترین قوم اریایی است که با تسلط بر هند و پاکستان و افغانستان بر فرهنگ این سه کشور تاثیر عظیمی داشته که اکنون هر سه کشور از لباس بلوها تبعیت می‌کنند و تنها نحوه دوخت لباسهای این سه کشور با لباس محلی بلوچ تفاوت دارد..[۱۶] معنی واژة بلوچ : درواژه نامه های فارسی ( برهان قاطع وفرهنگ عمید )واژة بلوچ را به معنی تاج خروس آمده است چون برخی از بلوچان یک سر دستار خود را مانند تاج خروس برکلاه خود می نشانند . پژوهشگران خارجی معانی متفاوتی برای بلوچ ذکر کرده اند برخی ازآنان نوشته اند بلوچ یک تیره از راجبوتان هند و بالیچا هستند دیگری این واژه را دیگر گشتة ملیچه سانسکریت دانسته که هندوان به بیگانگان و دون دینان می گفتند و برخی کوتاه شده بدروچ یا کسانی که دچار روز و روزگار بد بودند می دانند نظر دیگر این است که ریشة بلوچ از بل و بعل خدای اکدی و بابلی است و دستاویز اوهم شکل یونانی شدةآن بلوس است که بسیار مانند عربی شده آن بلوص است .بل همان پهل فارسی است واوچ دراوستا از( uz)آمده و معنی بلند را دارد .پس بلوچ پهلوان برزو بلند و بلند را نامند شاید این نام را جتان که بسی پیش از بلوچان شاید درزمان ساسانیان یا ازآن هم پیشتر به مکران و کرمان و تا فارس وخوزستان راه یافته بودند به آنان داده اند و چون بابلوچان بالابلندتر ونیرومند تر از خود روبرو شدند و زبون آنان گشتند آنان را پهلوانان بالا بلند خواندند. علاوه براین ما به نام بلوچ هنگامی بر می خوریم که آنان را درهمسایگی جتان وکوچان می یابیم . ساده ترین معنی بلوچ همان است که خودشان می گویند آن را سرهم شدة دو واژه می دانند یکی "بر" به معنی بر، بیرون ، دشت و دیگری "لچ" که معنی آن لخت وعوراست نه تنها این معنی با زندگی امروزین بلوچ درست می آید بلکه اگر تاریخ را بنگریم برای نخستین بار با نام بلوچ هنگامی برمی خوریم که آنان رادر سدة چهارم هجری ( نهم مسیحی ) دردشت جنوبی کرمان دردامان کوهستان بشکرد می یابیم آنان دردشت بلوچ ومردمی دیگر درکوهستان کوچ هم آوردان یک دیگر بودند و تا سده ها کوچ و بلوچ به گفتة شادروان بهار مترادف یکدیگر بودند تا آنکه سرکوبی های سلطان محمود ودیگران ازیک طرف و نبردهای پیاپی با بلوچان نام کوچ را ازمیان برداشت ( جعفری ، سخن ش. 8 و9 ص 771 )